بعد ششصد سال قحطی...
همانا رسولمان به سوی شما آمد که حقایق را برایتان تبیین کند، (آن هم) در دوران فاصله میان رسولان...
(1) انگار کن ششصد سال باران نیامده باشد، ششصد سال زمین نگاه ملتمسانهاش را به آسمان دوخته باشد، آنقدر که چشمهاش از انتظار سفید شده باشد. انگار کن ششصد سال، اهالی سیاره را خواب، در خود گرفته باشد. اصلاً تصور کن ششصد سال خورشید نتابیده باشد. یک کسوف ششصد ساله. همه تشنه، همه تاریک، همه خواب...
(2) حال آن روزگار را علی(علیهالسلام) بهتر از همه وصف کرده است؛ اَرْسَلَهُ عَلى حینِ فَتْرَة مِنَ الرُّسُلِ؛ دورهای که فاصله میان پیامبرها زیاد شده بود. و طُولِ هَجْعَة مِنَ الاُْمَمِ، خواب غفلت امتها طولانی شده بود، وَ اعْتِزام مِنَ الْفِتَنِ، فتنهها جدی شده بود؛ وَ انْتِشار مِنَ الاُْمُورِ؛ امور حیات بشر از هم گسیخته بود؛ وَ تَلَظٍّ مِنَ الْحُرُوبِ آتش جنگها شعلهور بود. وَالدُّنْیا کاسِفَةُ النُّورِ، و دنیا توی کسوف نور بود؛ ظاهِرَةُ الْغُرُورِ، دنیا روی فریبش را نمایان کرده بود، عَلى حینِ اصْفِرار مِنْ ورقها برگهای حیات زرد شده بود؛ وَ اِیاس مِنْ ثَمَرِها و همه از میوه دادن و بارور شدن حیات ناامید شده بودند؛ وَ اغْوِرار مِنْ مائِها. و آب حیات فروکش کرده بود، قَدْ دَرَسَتْ مَنارُ الْهُدى، نشانههای هدایت کهنه شده بود؛ وَ ظَهَرَتْ اَعْلامُ الرَّدى. و نشانههای گمراهی نمایان شده بود...
(3) تصورش را بکن! بعد ششصد سال تاریک، بعد ششصد سال قحطیِ وحی، بعد ششصد سال بیپیامبری، بعد ششصد سال خواب غفلت اهالی ِ زمین، توی نقطهای از این سیاره، دوباره آسمان باریدن بگیرد و قلب بشری که خواندن نمیدانست، لبریز آیههای وحی بشود. همه سیراب، همه نورانی، همه بیدار...
بسم الله الرّحمن الرّحیم
قَدْ جَاءکُمْ رَسُولُنَا یُبَیِّنُ لَکُمْ عَلَى فَتْرَةٍ مِّنَ الرُّسُلِ . (مائده/ 19)
پ.ن: آن عبارات بینظیر آغازین خطبه 89 حضرت امیر(علیهالسلام) را حتماً بخوانید.
مریم روستا، گروه دین و اندیشه تبیان